ما شکست خوردیم
ما شکست خوردیم
در آسانسوری که پایین میرفت...
خوابِ رقصیدن
بر بامِ آسمانخراش میدیدیم
و رؤیاهای ما با پوکهی سیگارهایمان
زیرِ میزهای
تحریرلگدمال میشدند.
آنقدر به جلدِ مفتش خزیدیم که چرکنویسِ
سرودههامان
از نسخهی نهاییشان شاعرانهتر شدند
و ندانستیم که زخم با پنهان
کردنِ چرک درمان نمیشود.
با مرگ معاشقه کردیم و از شکوهِ نادیدهاش سخن
گفتیم
غافل از آن که زندهگی چون گردبادی ما را در خود گرفته بود.
پس مرگ
مطلعِ تمامِ ترانههامان شد
و مُردهگان قبای اسطوره پوشیدند در مرثیههای
ما...
حالا عدهیی فریادهای محرمانهمان را
از حافظهی رایانههایی بیرون
میکشند که گمان میکردیم
به فرمانِ انگشتانِ ما آلزایمر را پذیرفتهاند
و
جعبهیی که از پلهکانِ خانههای ما پایین میرود
لبریزِ بطریهای
فراموشیست.
ما نتوانستیم گرهِ کراواتهامان را در عکسهای قدیمی شُل
کنیم
و به همسرانمان بگوییم
روسریهاشان را در آلبومهای رنگ و رو رفته مرتب
کنند.
ما شکست خوردیم
آنقدر ـ در هراسِ پُشتِ پایی ـ آهسته رفتیم
که
سنگپُشتها به ریشِ نداشتهمان میخندند.
درایتمان صرفِ استعارهی دولت و
ظلمت شد
روزهامان به فریبِ قیچیها گذشت
و آرزوهامان را ـ به خطی لرزان
ـ
بر دیوارِ مستراحهای کنارِ جادهیی نوشتیم
که به درّه ختم
میشد...
فضانوردان در ماه آواز میخواندند
و ما به جست و جوی تارِ
مویی
کتابهای جلدسفیدمان را ورق میزدیم.
عمرمان در تنفسِ مصنوعی دادن به یک
مومیایی گذشت
و تنها هنگامی که کنارِ زنی خفته بودیم
جسارتِ مچاله کردنِ
اسکناسها با ما بود.
دریا را در جیبِ جلیقه داشتیم و به باریکهآبی سر خم
کردیم
و اجازه دادیم رنگینکمان را
در تلویزیونهای سیاه و سفید به نمایش
بگذارند
و آنقدر ارشادمان کنند
تا در رؤیاهامان نیز دامنِ مامِ وطن را بالا
نزنیم!
ما شکست خوردیم
و پذیرفتیم به غار برگردیم
با عشقِ کشیدنِ
تصویرِ گربهیی بر دیوارهایش به خونِ خود
گربهیی که گمان میکردیم هزار،
هزارهی دیگر
باستانشناسی در رنگِ آن
نعرههای صامتِ ما را خواهد شنید.
//
یغما گلرویی *از مجموعه شعر «گریههای گربهی خاکستری» / زخمه 2011
- ۰ نظر
- ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۰
- ۷۳ نمایش