مرغ سحــــــر

ناله سرکن...

مرغ سحــــــر

ناله سرکن...

مرغ سحــــــر

من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمیکند. نه ابرو درهم میکشد، نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایه بان دیگران است. (شاملو)


حمید مصدق ؛متولد نهم بهمن1318 شهرضا؛وفات هفتم آذر1377تهران

قصیده آبی خاکستری سیاه

  • mahmood farzin

شفیعی کدکنی در شب بزرگداشت سایه:  شعر هیچ یک از معاصران نمی‎تواند با شعر سایه رقابت کند.
علی دهباشی؛سیمین بهبهانی؛ پوری سلطانی؛محمود دولت آبادی؛محمد افشین وفایی؛شفیعی کدکنی,داریوش طلایی ؛شهرام ناظری و... چه گفتند؟متن کامل:اینجا


  • mahmood farzin

فروغ بهمن پور در صفحه فیس بوکش برای ویرانی خانه زنده یاد غلامحسین بنان نوشت: برای خانه تو که این روزها خبر تخریبش، ویرانی بنای فرهنگ و هنر سرزمین من را نعره زد.

این عکس را سال ها پیش از گوشه اتاق کار استاد بنان گرفتم:

پ.ن:
سکوت معاون هنری وزیر ارشاد درباره تخریب خانه بنان


  • mahmood farzin
شهرام ناظری، پرویز مشکاتیان و گروه عارف - تصنیف لحظه دیدار

http://www.mediafire.com/?cediow1w3dcm6il



لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام، مستم باز می لرزد، دلم، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ های، نپریشی صفای زلفکم را، دست و آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است
اخوان ثالث
  • mahmood farzin

انواع سگ

۰۹
آبان

اسماعیل  احمدی‌مقدم  در گفتگو با ایسنا:

نظام در تربیت انواع سگ خودکفا شده است.احمدی‌مقدم اضافه کرده «هر سگی ماموریت خاص خود را دارد و تربیت این سگ‌ها کار بسیار فوق‌العاده حرفه‌ای است.»

پ.ن:احتمالا دیروز هم مرحله تست نهایی این سگ‌ها بوده که با موفقیت، مرحله گاز گرفتنشون روی دختر میرحسین موسوی ، آزمایش شده.


  • mahmood farzin

1-آقای پیرنیاکان در چهاردهمین جشن خانه موسیقی که هفته گذشته برگزار شد، گفت: "موسیقی باید به رسمیت شناخته شود و فقها باید پاسخگو باشند که چرا می‌گویند موسیقی حرام است؟ دکتر شریعتی هم گفته است که آیه‌ای در قرآن درباره حرام بودن موسیقی وجود ندارد."او در بخشی دیگر از سخنان خود گفت: "از خواسته‌های مهم خانه موسیقی پخش شدن صدای زنان است. نیمی از هنرمندان موسیقی؛زنان هستند، اما اجازه خواندن ندارند. فکر می‌کنم همه اهالی موسیقی درباره این خواسته‌ها یک صدا هستند.

2-علی جنتی، وزیر ارشاد نیز روز گذشته (۳۰ مهر) در پاسخ به پرسشی درباره ایراد شرعی به صدای خوانندگان زن گفت: «طبق نظر مراجع اگر صدای تک‌خوان‌ها موجب مفسده نباشد ایرادی ندارد.»

3-ناصر مکارم شیرازی یکی از مراجع تقلید قم از اظهارنظر برخی مسئولان وزارت ارشاد در حمایت از تک خوانی زنان انتقاد کرد و گفت: «وزارت ارشاد بداند تکرار این کار‌ها سبب می‌شود که مردم فاصله بگیرند.»

آقای مکارم شیرازی روز چهارشنبه (اول مهر) در درس خارج فقه خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد، گفته که این طرز سخن گفتن مسئولان وزارت ارشاد سابقه ندارد.




 


  • mahmood farzin

عصر حجر

۳۰
مهر

برگشته ام به عصر حجر تیشه ام کجاست؟

تا جست و جو کنم که رگ و ریشه ام کجاست؟

هـر سو روم سَرم به سر سنگ می خورد

دلواپسم که آن دل چون شیشه ام کجاست؟

یک آسـمــان تازه کـه سنگــــــی نباشدو

برقی زند به خرمن اندیشه ام کجاست؟

بامداد جمعه 26/7/139


  • mahmood farzin

|محمدعلی سپانلو |روزنامه اعتماد

74 سال از مرگ تلخ شاعری گذشت که غزل نیمه سیاسی را به کمال رساند، در عقیده‌اش ثابت قدم ماند، تا آخرین لحظه حیاتش از آزادی نوشت و در نهایت در زندان به قتل رسید و در گوری بی‌نشان دفن شد.

حکایت سرگذشت رنج‌آمیز محمد فرخی یزدی از رشد و زندگی او در دوره‌یی نامناسب نشات می‌گیرد. او‌ زاده ادبیات و فضای مشروطه بود، اما در خفقان رضاشاهی اوج گرفت و نتوانست به شیوه همفکران همدوره‌اش ضامنی برای بقای خود و قلمش پیدا کند. اگر لاهوتی به مسکو رفت و ماند و مامور دستگاه آنان شد، فرخی در آنجا هم دوام نیاورد و راهی آلمان شد. بعد از مدت‌ها دوری از وطن وزیر دربار تیمورتاش به او امان داد تا در سال 1311 به ایران برگردد. وقتی فرخی پا به کشورش گذاشت که آخرین بقایای مشروطه هم رو به زوال بود و زندگی برای فرخی سخت‌تر از قبل شده بود. حالا پلیس بود که سایه به سایه دنبالش می‌گشت: «هرکجا روم به گردش ‌آید از پیم مفتش». این تعقیب مداوم سایه‌ها در بسیاری از اشعارش آمده است که نشان می‌دهد تمام مدت تحت نظر شهربانی بوده، تا اینکه در آخرین بازداشتش به شکایتی جعلی، فرخی را به عنوان بدهکار به زندان می‌اندازند.

زندان هم نتوانست صدای او را خاموش کند. اشعارش تندتر و گزنده‌تر خلق می‌شد و به بیرون درز می‌کرد. در 1318 شایعه دهن به دهن چرخید که به بهانه ازدواج ولیعهد زندانیان را آزاد خواهند کرد. فرخی منتظر ماند و وقتی فهمید این آزادی شامل زندانیان سیاسی نمی‌شود، اشعارش کوبنده‌تر و تندتر شد تا رییس شهربانی بی‌رحم اما هنرمند و ویولنیست چیره‌دست، مختاری دستور قتل او را به پزشک احمدی بدهد. پرشک‌نمای بی‌سوادی که شغلش قتل زندانیان بود و بعدها محاکمه و اعدام شد، سرنگی را پر از هوا کرد و به رگ شاعر تزریق کرد. هیچ‌وقت مشخص نشد خاک کدام گورستان پذیرای پیکر بی‌جان شاعر شد.

فرخی اما نه مرد و نه فراموش شد. مردم کوچه و بازار اشعارش را از حفظ می‌خوانند حتی اگر ندانند شاعر کیست و چه سرنوشتی داشت و در چه زمانه‌یی نوشت: زندگی کردن من مردن تدریجی بود. بسیاری زیر لب این شعر را زمزمه کرده‌اند «آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی/ دست خود ز جان شستم از برای آزادی» یا «ای که پرسی تا به کی در بند دربندیم ما/ تا که آزادی بود در بند، در بندیم ما» و... اما نمی‌دانند شاعرش همانی است که لب‌هایش را در زندان‌ها دوختند و در رگش هوا فرستادند و همانی است که غزل نیمه سیاسی را به کمال رساند. هر غزلی نیمی سیاسی و نیمی عاشقانه با ارزش بالای ادبی است.74سال از مرگ شاعر گذشت.‌ ای کاش دستی تاج گلی به یاد شاعر در خیابانی که به نام اوست می‌گذاشت.

پی نوشت:اشعاری از فرخی یزدی را اینجا بخوانید.


  • mahmood farzin



گفتگوی روزنامه بهار با سیمین بهبهانی به بهانه جایزه جهانی نخستین جشنواره شعر مجارستان:

چشمانم آن‌قدر ضعیف شده است که نه تنها روزنامه بهار بلکه زمینی را که روی آن راه می‌روم نیز به خوبی نمی‌توانم ببینم...من چشم مطالعه ندارم. اما دختر خانمی برای من هر روز کتاب می‌خواند....آخرین کتابی که برایم خوانده شد، مجموعه اشعار خودم بود. برای این‌که فراموش نکنم چه داشتم و چه نداشتم....دوره احمدی‌نژاد، به نظر من دوره توهین‌آمیزی به اهل قلم بود. الان نمی‌توانم آنچه را بر ما گذشت یک به یک تعریف کنم....دفترم همیشه بالای سرم هست و نیمه‌شب اگر شعری سراغم آمد، می‌نویسم. گاهی هم خط خودم را روز بعد نه من می‌توانم بخوانم و نه فردی دیگر چون خط‌ها روی هم می‌افتد.

متن کامل:اینجا


  • mahmood farzin


دیـــبا داودی(روزنامه اعتماد)

اکتبر دوست‌داشتنی ژرمن‌ها یک بار دیگر فرا رسید تا مفتخرانه سرها را بالا بگیرند و بی‌حتی ردی از تردید خود را بهترین برگزار‌کننده نمایشگاه بین‌المللی کتاب در جهان مطرح سازند.

نمایشگاهی که رسالتش همچون همتای اردیبهشتی ما اینچنین تعریف نشده است: ویترینی بزرگ برای فروش اندکی کتاب. در فرانکفورت در پنج روز سرنوشت‌ساز هر ساله اکتبر، کتاب و مسائل و مصایب مربوط به آن را چنان به بررسی و واکاوی می‌نشینند که گویی ساعتی دیگر برای پرداختن به آن بسیار دیر است. یکی از نکات حقیقتا تامل برانگیز پیرامون شصت و پنجمین نمایشگاه کتاب فرانکفورت این است که در قریب به یقین تمامی سخنرانی‌ها، نشست‌ها و گزارش‌ها موضوعی واحد قطعا مورد بررسی قرار می‌گرفت: چگونگی رقابت ناشران و توزیع‌کنندگان کتاب با ابرقدرت‌هایی به نام آمازون، گوگل و اپل. کافی است مقالات و مطالب مرتبط با نمایشگاه سال 2013 میلادی را جویا باشیم تا بدانیم کجای قافله جهانی ایستاده‌ایم. همچنان که ما نگران اخذ مجوز برای چاپ کتاب‌های کاغذی چند صد نسخه‌یی‌مان هستیم، عموم کشورها از راهکارهایشان برای چگونگی کسب درآمد بیشتر از طریق بازار فروش کتاب‌های الکترونیک داد سخن می‌رانند. براساس پیش‌بینی‌های انجام شده امریکایی‌ها تا سال 2014 نیمی از کتاب‌هایشان را به صورت الکترونیک منتشر خواهند ساخت تا پیرو تقاضای جامعه مطالعه‌گر، چرخ‌های صنعت نشر را بی‌چالش در بحران عصر دیجیتال بچرخانند. «مخاطب سنجی» و «مخاطب‌شناسی» از دیگر موضوعات مهم مطروحه در میان سخنرانی‌های انجام شده در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به شمار می‌آید. برای مثال مدیرعامل اجرایی قدرتمندترین و بزرگ‌ترین انتشارات جهان، پنگوئن این مساله را کلیدی‌ترین نکته در جهان کتاب خواند و مدیر آمازون که بسیاری آن را هیولای عرصه کتابت می‌خوانند طی صحبت‌هایش مدام این پرسش را مطرح می‌ساخت که: «آیا کالایی که ما عرضه می‌کنیم آنقدر جذاب هست که بتواند با انواع و اقسام گزینه‌های سرگرم‌کننده موجود در بازار رقابت کند؟» ایران در حالی که نگران بقای این بیمار در حال احتزار، کتاب، است در حالی که با داشتن دغدغه بیش از این کاسته نشدن تیراژ‌های هزار جلدی‌اش روزگار می‌گذراند در حالی که بحران بی‌پولی و بی‌پشتوانگی روز به روز امنیت دست‌اندرکاران فعال در این حوزه را کمتر و کمتر می‌کند، به فرداهایی مبهم راه می‌جوید و جهان به افق‌هایی وسیع‌تر و بدیع‌تر که پیش‌تر برای خود برنامه‌ریزی کرده بود.



  • mahmood farzin